صبحانه تکراری !
شنبه نهم اردیبهشت عملا برنامه گروه ما در هند و شهردهلی آغاز شد.صبح زود به دلایلی هتلمان را عوض کردیم.هتل جدید نزدیک بود و کار تعویض بسیار سریع انجام شد.ساعت شروع صبحانه در هتل ساعت هفت صبح بود.بر خلاف شام و نهار که از کنسروهای متنوعی که از ایران همراهمان آورده بودیم صرف می شد، صبحانه در طول اردو بر عهده هتل های محل استقرارمان بود.تقریبا کل صنعت هتل داری هند در دست هندوهاست و عوامل اجرایی وخدماتی هتل ها هم غالبا هندو هستند.همین واقعیت کافی بود تا حداقل از جهات شرعی صبحانه را با احتیاط وشاید هم کمی وسواس میل کنیم .نتیجه این شرایط این بود که یازده روز به طور مداوم صبح ها تخم مرغ آب پز بخوریم و کبدمان را غافلگیر کنیم. روز های آخر دوستان به شوخی می گفتند که در حال تغییر ماهیتند و احتمالابا ورود به ایران ناخود آگاه قدقد سردهند! البته در سبد صبحانه هتل ها غذاهای متنوعی وجود داشت ولی بسیاری از آنها اصطلاحا آبکی و غیر بسته بندی بود و کسی به خوردن آنها (از نظر پاکی ونه از نظر بهداشتی) رغبت نداشت.اولین کاری که ما به محض ورود به رستوران هتل انجام می دادیم شستن ظرف و قاشق و چنگال بودو این کار ما برای عوامل هتل بسیار تعجب آور بود طوری که در برخی مواقع این کار را به حساب بهداشتی بودن جماعت ایرانی و محکم کاری در امر شستو تفسیر می کردند!
پشت بام های پر از گل دهلی
بعد از صبحانه به توصیه یکی از رفقای فضول که معمولا به محض ورود به هر هتلی تمام سوراخ سمبه های آن را شناسایی می کرد، برای گرفتن عکس به پشت بام هتل رفتم.رفتن به بام همان و دیدن یک بهشت کوچک بالاتر از صحنه های نامانوس پایین همان!دهلی از این بالا واقعی تر و البته زیبا تر دیده می شد.تقریبا در تمامی پشت بام ها ( چه کوچک و چه بزرگ) گلدان های متعدد پر از گل گذاشته شده بود.یک نقاشی زیبا و خوش رنگ که حکایت از گل دوستی نقاشان آن داشت.برخلاف پشت بام خانه های خودمان در ایران که معمولا یک انباری تمام عیار وسایل مندرس و قطعات بزرگ زباله است و احتمالا تنها وسیله سالم موجود در آن یک کولر آبی زوار در رفته است ، در اینجا بام ها از شیک ترین قسمت های یک خانه به حساب می آید. وجود سایبان هایی ساده اما سالم در کنار این همه گل وگیاه و بوی معطر فضای سبز کافی بود که تا خوردن یک عصرانه مفصل در آن به آرزویی برای هر توریست تبدیل شود.
باغ مقبره همایون شاه
حیدر (راهنمایمان) می گفت فقط در خود کلان شهر دهلی بیش از هزار وسیصد نقطه توریستی وجود دارد که بخاطر فقدان وقت کافی ، بازدید از بسیاری از آنها از برنامه تور های مسافرتی خارج شده است. در یک تخمین ساده دیدن همه این آثار در یک برنامه فشرده وروزانه چند ماهی وقت می برد.به همین خاطر پایتخت گردی توریست ها منحصر شده است به چند اثر شاخص که مقبره همایون شاه هم از جمله آنهاست. بعد از حدود بیست دقیقه به پارکینک باغ رسیدیم .ماشین های زیادی پارک شده بودند. در حین پیاده شدن دکتر خواص توجه مرا به پارچه های سیاهی که به لوله اگزوز ماشین ها بسته شده بود چلب کرد. سوالی که به محض ورود ذهنم را مشغول کرده بود در حال حل شدن بود.دکتر می گفت در هندوستان سنتی وجود دارد که شبیه اسفند آویختن ما ایرانی هاست .یعنی به لوله اگزوز ماشین در وهله نخست موی دم اسب ودر مرتبه بعدی کلاف نخ سیاهی را می بندند تا مرکب وصاحب مرکب از چشم زخم دور بمانند.آنجا بود که فهمیدم اعتقاد به چشم زخم مفهوم بین المللی است و نه فقط مخصوص ایرانی ها و مسلمان ها.فقط تعجبم از این بود که چرا تا بحال در کشور ما که رکورد دار کنفرانس های پرخرج وبعضا مبهم بین المللی است تاکنون کنفرانسی در این مورد برگزار نشده است!!!
باغ مقبره همایون شاه در منطقه نظام الدین دهلی واقع شده است.این بنای متعلق به قرن 16 میلادی، اولین باغ ایرانی ساخته شده در شبه قاره هند است. همایون دومین پادشاه امپراتوری مغولی هند یا گورکانیان هند بود که پس از پانزده سال که در دربار ایران پناهنده بود به کمک شاه طهماسب اول تاج و تخت خود را باز ستاند و به هند برگشت اما پس از چند ماه به طور ناگهانی و بر اثر سقوط از پلههای کتابخانهاش فوت کرد. این آرامگاه با شکوه به دستور همسر وی حمیده بانو بیگم که در ایران با معماری ایرانی آشنا شده بود ساخته شد. کار ساخت این بنا در سال 1562 یک سال پس از مرگ همایون آغاز و هشت سال به طول انجامید. همایون که در مدت اقامت در ایران شیفته فرهنگ و هنر ایرانی شده بود در بازگشت به هند گروهی از هنرمندان ایرانی را با خود به همراه برد. بنا براین، شگفت انگیز نیست که این مقبره و بناهایی که بعدها در هندوستان ساخته شد از الگوهای ابرانی و میراث معماری هند و ایران بهره گرفته باشد. این بنا که یکی از ایرانی ترین بناهای هند است، دارای کاشی کاری مختلف و ترکیب پیچیده ی شاه نشین های غوصی شکل و گنبدهای باریک است. این مقبره عظیم با سنگ های سرخ تزئین شده و باغ آن کاملا شبیه چارباغ است.در زیبایی و هنرمندی معماری اش همین بس که بنای تاج محل که نماد هندوستان به شمار می آید از روی نقشه این باغ مقبره ساخته شده است.
به محض ورود نمایشگاه کوچکی نظرم را جلب کرد.ماکتی کوچک از کل باغ و چند عکس و نوشته و توضیح تنها دارایی آن به حساب می آمد.دیدم استاد جعفری زل زده است به یک قاب سنگی و با تمام وجود و همراه با لذتی وصف ناشدنی شعری را به زبان مادری زمزمه می کند. نزدیک شدم. دیدن سنگ نوشته های فارسی در این سرزمین که قبل از تسلط نامبارک انگلیسی ها زبان رسمی اش مثل بسیاری از عادات و رسومش فارسی بود تنها نقطه روشنی است که تو را به امتداد های مشترک زبانی و فرهنگی با هندی ها امیدوار می کند. روی سنگ نوشته این شعر حک شده بود:
اگر فردوس بر روی زمین است همین است و همین است و همین است
همین یک بیت ساده اما برآمده از دل کافی بود تا مشتاقمان کند به دیدن این فردوس زمینی. فضا زیبا ، فرح بخش و تمیز بود.درختان تنومند و سنجاب هایی انسان گریز که دائما در حال فرار به این سو و آن سو هستند اولین دیدنی های این باغ است.نوعی درخت با برگ هایی قرمز رنگ که در سرتاسر هند مشاهده می شود بهانه ای می شود تا کنار آن بروم ویک عکس یادگاری بگیرم.در هندوستان باغ مقبره نامی آشنا وجا افتاده است.سوای ازحق یا ناحق بودن زمامداری این حاکمان مسلمان ، باغ مقبره ها حکایتی است از وسعت دید و نظر آنها به طوری که یک مقبره کوچک بهانه ای می شد برای ایجاد باغ های سبز وبهجت آفرین در پیرامون آنها و زمینه ای برای به نمایش گذاشتن هنر دست حجاران و نقاشان زبردست هر دوران و در ادامه سرمایه ای عظیم واستثنایی برای دولت هند تا ارزها را ببلعد و حسرتی برای ما بعنوان یک مسلمان که در هند چه بودیم واکنون چه هستیم؟
برای دیدن مقبره اصلی که تماما از سنگ سرخ بود باید پله های زیادی طی می شد. باورود به صحن اصلی که بسیار بالاتر از سطح زمین قرار داشت تمام باغ های اطراف زیر پایتان قرار می گرفت و اشراف شاهانه همایون شاه و امثال او را از نزدیک احساس می کردید.بنای اصلی با ده ها شبستان و اتاق های تودر تو مقبره همایون شاه را احاطه کرده بودند. یک سنگ یک تکه وجود داشت که با ظرافت کامل کنده کاری شده بود و مورد توجه توریستهای حاضر در محل که عمدتا شرفی بودند قرار گرفته بود. در سرتاسر محوطه مقبره برخی از منتسبین به همایون شاه از جمله وزیران وحتی دایه او وجود داشت که به علت تعمیرات دیدن همه آنها میسر نشد.هشتی های باغ آخرین نکته دیدنی این باغ مقبره بود.در حالی که تا چند ثانیه قبل آفتاب سوزان تمام وجودت را می سوزاند با ورود به این هشتی ها انگار زمین و زمان عوض می شود و تابستان تبدیل به زمستان شده و شما در تلی از برف گیر کرده اید! گرمای بیرون طی یک فرآیند معماری سرد گشته و خنکای وجودتان می گشت.کولری طبیعی که شما را به بیشتر ماندن در زیر هشتی ها ترغیب می کرد و در پس آن قبض آب و برقی هم نیست که عیشتان را برهم زند!
باید از باغ مقبره همایون شاه خداحافظی می کردیم.شاه خفته در این باغ شاید خبر نداشته باشد از برج های عریض و طویل کلان شهرهای ایران و خانه های زنبوری قسمتی از ایرانیان که عملا سیاحت در این باغ ها را تبدیل به یک آرزو نموده است. درباره اینکه آیا همایونشاه و هم صنفی هایش طبق حجاری دور قبرش براستی جنت مکان و خلد آشیان هستند هم الله اعلم.
برچسب ها : سفرنامه هند